همتا

نگارش نهم. درس 8 نگارش نهم

دوستان ادامه ی لحظه ای به یاد ماندنی مشامم خورد ناگهان دو دست گرم  به دور کمرم حلقه خورد و این  سخن را در  گوشم زمزمه کرد دوستت دارم زبانم قفل شده بود  دوست نداشتم زمان بگذرد  درست به همین کلمه احتیاج داشتم  لحظه ی زیبا بود البته تا وقتی که باران نیومده بود و خب چرا دروغ اینکه دستم رو  محکم گرفت با سرعت به سمت سر پناهی دویدیم هم  قشنگ بود اما ان لحظه را هیچ جوره فراموش نخواهم کرد ؟

جواب ها

جواب معرکه

سلام وقت بخیر شعر قشنگی بود ولی آخر هاش دردناک بود

سوالات مشابه درس 8 نگارش نهم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام